Pesan Rahbar

Sekilas Doa Arafah Imam Husain as dan Doa Arafah Imam Husain as

Doa Arafah (Bahasa Arab: دعاء العرفة ) adalah diantara doa-doa Syiah yang menurut riwayat dibaca oleh Imam Husain as pada hari ke-9 Dzul...

Home » » Makna Wilayat Dalam Prespektif Rahbar

Makna Wilayat Dalam Prespektif Rahbar

Written By Unknown on Rabu, 20 Juni 2018 | Juni 20, 2018


Mencintai Ahlul Bait as terdapat tugas dan kewajibannya dan wilayat kepada Ahlul Bait as tidak cukup dengan itu semua karena wilayat lebih tinggi dari pada itu.

Shabestan News Agency, berkenaan dengan prespektif Rahbar Sayyid Ali Khamenei tentang wilayat, Hujjatul Islam Hasan Mula’i menjelaskan bahwa makna asli dari wilayat ialah antara dua sesuatu yang saling dekat.

Hal tersebut ibarat dua tali yang terikat dengan erat sehingga untuk memisahkannya bukanlah hal yang mudah, dalam bahasa arab hal ini disebut dengan wilayat, dengan kata lain wilayat adalah bersambungnya dua hal yang berdekatan dengan erat dan kuat.

Sebagian orang berfikir bahwa berwilayat kepada Ahlul Bait as hanya cukup dengan menangisi mereka, dan ada juga yang berfikir bahwa berwilayat hanya cukup dengan menyebut alaihi salam saat nama Ahlul Bait as disebut, ya memang ini termasuk wilayat, namun mencintai Ahlul Bait as terdapat tugas dan kewajibannya dan wilayat kepada Ahlul Bait as tidak cukup dengan itu semua karena wilayat lebih tinggi dari pada itu.

Islam menjelaskan pemerintahan dengan kata “wilayat” dan orang yang berada di puncak pemerintahan di sebaut dengan wali atau maula. Makna dari ini adalah bahwa dalam sistem politik Islam, orang yang berada di puncak kekuasaan dan mereka yang berada di bawah kekuasaannya memiliki hubungan yang tak terpisahkan, dengan demikian setiap pemerintahan yang tidak seperti ini bukanlah wilayat.

Dan satu permasalahan yang penting ialah bahwa esensi Imamah dan penguasa adalah dua esensi yang sangat berbeda bahkan saling bertentangan, dimana Imamah ialah seorang pemimpin ruh dan spiritual serta memliki hubungan emosional dan keyakinan dengan masyarakat, adapun penguasa ialah pemerintahan yang menjalankan pemerintahannya dengan keras, penuh kuasa serta kelicikan dan tidak memiliki ikatan apapun dengan masyarakatnya.

معنای دقیق داشتن ولایت
 
خبرگزاری شبستان: برخی خیال می کنند دارای ولایت بودن به این است که وقتی اسم اهل بیت(ع) می آید، کلمه علیه السلام را بگوید، خیال می کنند که دارای ولایت بودن به این است که محبت اهل بیت(ع) در دل انسان باشد، البته ... .

به گزارش خبرنگار گروه مهدویت و غدیر خبرگزاری شبستان: در کتاب «ما منتظریم؛ خورشید مهدویت در منظومه فکری حضرت آیت الله خامنه ای رهبر معظم انقلاب اسلامی» به اهتمام حسن ملایی آمده است:

مساله ای که بعد از این پیش می آید این است که من و شما آیا دارای ولایت هستیم یا نه؟ ممکن است من و شما دارای ولایت باشیم، اما آیا مجموعا جامعه ما دارای ولایت است یا نیست؟

ممکن است این سوال پیش آید که مگر این دو یکی نیستند و با هم فرق می کنند؟ در جواب باید گفت: بله! اگر یک عضوی به خودی خود سالم باشد، سالم بودن یک عضو اولا؛ نه به معنای سالم بودن همه بدن است و ثانیا: یک عضو سالم اگر در یک بدن غیرسالم قرار گرفت نمی تواند همه محسنات یک عضو سالم را دارا باشد.

اول ببینیم که یک انسان با ولایت چه جور آدمی است تا بفهمیم آیا من و شما دارای ولایت هستیم یا نه؟ اگر چنانچه ثابت و روشن شد که من و شما دارای ولایت هستیم؛ بعد باید ببینیم که جامعه چگونه باید باشد تا دارای ولایت باشد؟ هیچ مانعی ندارد که یک انسان دارای ولایت، در یک جامعه بی ولایت باشد. البته منظورم از نظر خود ایده است که می گویم مانعی و اشکالی ندارد و گرنه خیلی هم اشکال دارد؛ حالا باید به این مساله پرداخت که وقتی کسی خودش دارای ولایت بود آیا دیگر مسئولیتش تمام شده است؟ و همین که خود او دارای ولایت شد، ولو اینکه در جامعه محروم و عاری از ولایت زندگی می کند آیا این زندگی می تواند یک زندگی مطلوب باشد؟ آیا اگر کسی خودش دارای ولایت بود؛ اما در یک جامعه ای زندگی کرد که آن جامعه بی ولایت بود و او در مقابل بی ولایتی جامعه مسئولیت احساس نکرد، همین عدم احساس مسئولیت ولایت خود او را هم مصدوم و خراب نمی کند؟ اینها یک چیزهایی است که شما مرد مسلمان و زن مسلمان، مخصوصاً جوان مسلمان باید رویش فکر کنید، ممکن است من آن قدر فرصت و مجال نداشته باشم که تک تک اینها را شرح دهم و اگر بخواهم تک تک اینها را طوری شرح بدهم که مطلب به خوبی و به روشنی بیان شود و آن را همه بفهمند، لازم است که روی هر یک از آنها ساعت ها بحث کرد که متاسفانه وقت من آن قدرها نیست. این است که من مطلب را به اختصار می گویم و دقت در آن و موشکافی در آن را به خود شما واگذار می کنم.

حالا می پردازم به اینکه اولا؛ یک انسان دارای ولایت چگونه انسانی است؟ ثانیاً، ما و جامعه و هیات اجتماعی انسان هایی که یک جا جمع شده ایم، چگونه باشیم تا دارای ولایت باشیم و در چه صورت دارای ولایت نخواهیم بود؟ در چه صورتی یک جامعه، یک جامعه ولی و متولی و موالی، به صورتی که اسلام دستور داده است در می آید و در چه صورتی و در چه شرایطی از ولایتی که اسلام گفته محروم می ماند.

مساله سوم اینکه آیا یک انسانی که دارای ولایت است، تکلیف خودش با ولایت داشتن شخص خودش تمام شده است و دیگر تکلیف ندارد که جامعه دارای ولایت بسازد؟ و مساله چهارم اینکه اگر یک آدمی خودش دارای ولایت بود و در یک جامعه محروم از ولایت زندگی می کرد و احساس تکلیفی نمی کرد که جامعه را دارای ولایت بکند.

آیا این احساس تکلیف نکردن، ولایت خود او را هم مخدوش نخواهد کرد؟ و همین که در فکر نیست که دیگران را هم دارای ولایت کند، همین به فکر نبودن، ولایت او را ضعیف و مخدوش نکرده است؟ اینها مسایلی است که باید بحث کنیم. وقتی که این بحث کامل شد، خود شما این معنای مترقی عالی جالب خردپسند قرآن فرموده حدیث گفته ولایت را، با آن معنایی که آدم تنبل از کاربگریز راحت طلبِ سهل گرای سهولت طلب، پیش خودش تصور می کند، مقایسه کنید تا ببینید تفاوت ره از کجا تا به کجاست.

عده ای خیال می کنند که دارای ولایت بودن به این است که وقتی اسم اهل بیت(ع) می آید، کلمه علیه السلام را بگوید. خیال می کنند که دارای ولایت بودن به این است که محبت اهل بیت(ع) در دل انسان باشد، البته محبت اهل بیت(ع) را داشتن واجب و فرض است و نام آن بزرگواران را با عظمت بردن به نام آنها مجلس برپا کردن و از عزا و شادی آنها درس گرفتن، عزای آن را گفتن، شادی آنها را گفتن، گریستن بر بزرگواری های آنان، بر شهامت های آنها، بر مظلومیت های آنها، همه اینها لازم است، اما همه اینها ولایت نیست، ولایت از این بالاتر است. آنکه در مجلس سیدالشهداء(ع) می نشیند و اشک می ریزد، کار خوبی می کند، اما نباید اشک ریختن را برای دارا بودن ولایت کافی بداند. آن کسانی که ذهن شان تحت تاثیر تلقینات و القائات مغرضانه یا جاهلانه بعضی از دست های مزدور و مغرض واقع شده است، درست دقت کنند که بعد گفته نشود با گریستن بر سیدالشهداء(ع) کسی مخالف است، ما می گوییم که گریستن بر امام حسین(ع) گاهی می تواند یک ملت را نجات دهد.(1)

1.ولایت فقیه سایه حقیقت عظمی، ج4، ص99-97

پایان پیام/248

(Shabestan/Berbagai-Sumber-Lain/ABNS)
Share this post :

Posting Komentar

ABNS Video You Tube

Terkait Berita: