Dan salah satu yang menjadi bukti keilmuan dan Imamah Imam Jawad as ialah saat Imam as berdialog dengan ulama-ulama besar di zaman itu, Imam as yang saat itu dari segi usia masih belum baligh, namun dari segi ilmu dan akhlaq telah mencapai derajat yang sangat tinggi.
Shabestan News Agency, Bertepatan dengan hari syahadahnya Imam Jawad as, Hujjatul Islam Ali Nashiri menjelaskan bahwa Imam Jawad as mencapai maqam Imamah pada usia yang masih kecil, hal ini merupakan kesempurnaan dan keagungan hujjah Ilahi.
Keimamahan Imam Jawad as pada usia kecil juga merupakan ujian besar bagi para pengikut Syi’ah, dan di samping itu Imam Ridha as dari sebelumnya sudah mempersiapkan penerimaan Imam Jawad as di masyarakat.
Ia menambahkan, di masa imamah Imam Ridha as, imamah beliau sempat diragukan oleh sebagian kalangan karena beliau tidak memiliki anak lelaki. Namun begitu Imam Jawad as lahir, terlepas dari apa yang bakal terjadi di kemudian hari, kelahirannya menjadi bukti kebenaran Imamah beliau.
Usia Imam Jawad yang masih relatif muda menjadi pertanyaan bagi orang-orang di zaman tersebut, dan di saat Imam Jawad as sedang berada di samping Ma’mun permasalahan ini juga menjadi bahan perbincangan, dan salah satu yang menjadi bukti keilmuan dan Imamah Imam Jawad as ialah saat Imam as berdialog dengan ulama-ulama besar di zaman itu, Imam as yang saat itu dari segi usia masih belum baligh, namun dari segi ilmu dan akhlaq telah mencapai derajat yang sangat tinggi.
توفیقات علمی امام جواد(ع) ثابت کرد، «صغر سن» مانع کمال عقل در ائمه(ع) نمی شود
حجت الاسلام نصیری با اشاره به تلاش های مامون برای شکست امام جواد(ع) در میدان مناظرات علمی، گفت: اما حضرت(ع) علیرغم سن کم در همه مناظرات پیروز شدند و همین حسادت ها را علیه شان برانگیخت، حسادتی که نهایتاً به شهادت شان ختم شد.
حجت الاسلام علی نصیری، رییس موسسه معارف وحی و خرد در گفت وگو با خبرنگار گروه اندیشه خبرگزاری شبستان که به مناسبت فرا رسیدن ۲۹ ذی القعده سالروز شهادت حضرت جوادالائمه(ع) انجام شد، با اشاره به ابعاد زندگی امام جواد(ع) گفت: زندگی نهمین اختر آسمان ولایت و امامت(ع)، از یک جهت به شکل ویژه قابل توجه است و آن هم فرصت محدود و اختناق حاکم در آن دوران بود.
وی ادامه داد: در عصر امام رضا(ع) شیعیان تا حدود زیادی جریان امامت اهل بیت(ع) را پذیرفته بودند و بین آنها و امام ارتباط بود، هرچند ضعف هایی هم ایجاد شد ولی با این وجود حلقه ارتباطی شکل گرفت. البته در زمان ثامن الحجج(ع) با پدیده ای به نام «واقفیه» مواجه شدیم.
این محقق تصریح کرد: مسئله جانشينی امام رضا(ع)، شيعيان حضرت(ع) را متأثر كرده بود. اين اندوه زماني به فزونی رفت كه فرقه واقفيه که پیش تر به آن اشاره داشتم، بنا به دلائل مادی و تصرف در سهم امام(ع) و عدم بازگرداندن آن به حضرت(ع)، قائل به غيبت امام كاظم(ع) شده بودند و در تبليغات خودشان نداشتن فرزند پسر برای امام رضا(ع) را دليل بر ادعای خود ذکر می کردند.
خداوند فرزند پسری به من عنايت فرمايد كه حق و باطل را از هم جدا سازد
وی اضافه کرد: تا بدانجا که یکی از واقفیون در نامهای خطاب به حضرت رضا(ع) نوشت: تو چگونه امام هستی در حالي كه فرزندی نداری! امام رضا(ع) در پاسخ فرمودند: «تو از كجا می دانی كه فرزندی ندارم، به خدا سوگند روزها و شب ها سپری نمی شود مگر اينكه خداوند فرزند پسری به من عنايت فرمايد كه حق و باطل را از هم جدا سازد».
استاد حوزه علمیه قم در ادامه بیان کرد: لذا تعبیر امام رضا(ع) که فرمودند: «امام جواد(ع) خیری برای شیعیان است» اشاره به این دارد که وجود این امام حلقه ارتباط میان شیعیان و امام عصر(عج) است، به طوری که بعد از امام رضا(ع) هیچ شیعه ای نداریم که امام جواد(ع) را قبول داشته باشد ولی امام هادی(ع) و ائمه(ع) بعد از ایشان را قبول نداشته باشد، گویا حضرت جواد(ع) حلقه ارتباطی بین ائمه بعد و پیش از خودشان بودند.
نصیری در مورد حضور علمی امام جواد(ع) در فضای خفقان آن دوران، اظهار کرد: مامون مناظرات علمی در قالب رسمی را بینان نهاد، البته مباحثه و مناظره در مکتب اهل بیت(ع) همواره وجود داشته است اما آنچه که در زمان امام رضا(ع) نمود پیدا کرد و وجهه رسمی یافت، کار مامون بود. این خلیفه عباسی که خود بسیار باسواد و اهل علم بود دانش خود را در خدمت سیاست غلط به کار گرفته و با خود اندیشید که به جای آنکه امامان(ع) را به زندان بفرستد، آنها را در میدان علم شکست دهد!
وی تاکید کرد: چون می دانست که اهل بیت(ع) در نگاه مردم از نظر دانش انسان های برتر هستند، علوم غیب و دانش های دینی و غیردینی را می دانند، لذا از دوره امام رضا(ع) این تلاش را کرد و مناظرات را با همان هدف برگزار کرد، برای همین وقتی که نوبت به امام جواد(ع) رسید با وجود شکست هایی که در زمان امام رضا(ع) از ایشان خورده بود، تصور کرد که پیروز می شود چراکه امام جواد(ع) در سنین کودکی و بین 8-9 سالگی بودند که به امامت رسیدند.
تلاش مامون برای شکست امام جواد(ع) در میدان علم
رییس موسسه معارف وحی و خرد ابراز کرد: خردسالی امام جواد(ع) بهانه مضاعفی دست مامون داد و بیشترین تلاش او هم از این جهت بود که این امام نوجوان را در چشم مردم و علمای آن زمان ناچیز کند و بگوید او دانشی ندارد، اما موفق نشد، از جمله مناظرات امام جواد(ع) می توان به مناظره حضرت(ع) با «یحیی بن اکثم» اشاره کرد، او فقیه بزرگ زمان خودش بود.
وی اضافه کرد: لذا مامون مناظره مفصلی را ترتیب داد و در آن روز همه عباسيان و نيز امام جواد(ع) و يحيى بن اكثم، و حتى شخص مأمون در مجلس حضور داشتند. ابتدا يحيى بن اكثم اجازه خواست تا پرسش هاى خود را در مقابل امام جواد(ع) مطرح كند. پس از كسب اجازه از مأمون، از امام(ع) نيز اجازه خواست و پس از آن كه امام(ع) آمادگى خود را اعلام كرد، يحيى از ايشان پرسيد: مُحرِمى كه حيوانى را كشته، وظيفه اش چيست؟
نصیری تصریح کرد: حضرت جوادالائمه(ع) در پاسخ وى پرسيدند: «آيا فرد محرم، صيد را در حرم كشته يا در بيرون از آن؟ آيا محرم جاهل به حكم بوده يا عالم به حكم؟ آيا عمدا آن را كشته يا به خطا؟ آيا محرم آزاد بوده يا برده؟ آيا بالغ بوده يا نابالغ؟ هنگام رفتن به مكه آن را كشته يا در موقع بازگشت؟ صيد از پرندگان بوده يا غير آن؟ صيد كوچك بوده يا بزرگ؟ محرم اصرار بر عمل خود دارد يا از كرده خود پشيمان است؟ در شب، صيد را كشته يا در روز؟ محرم در حال عمره بوده يا حج؟» با اين فروضى كه امام جواد عليه السّلام براى مسأله مطرح كرد، يحيى حيرت زده و درمانده شد تا جايى كه همه حضار از رنگ باختن چهره اش، شكست او را به وضوح دريافتند.
كمى سن مانع از كمال عقل براى اين خاندان نمىشود
نصیری در ادامه شرح این مناظره بیان کرد: در بخش دیگری از این بحث، مأمون از امام(ع) خواست تا خود پاسخ فروضى را كه در جواب يحيى بن اكثم مطرح كرده بود بدهد و امام جواد(ع) به يكايك آنها پاسخ داد. آنگاه حضرت(ع) از يحيى بن اكثم پرسشی را پرسید که او از پاسخ واماند و هیچ برای گفتن نداشت. در این هنگام بود که مأمون بار ديگر در مقابل دانش امام جواد(ع) اظهار شگفتى كرد و گفت: كمى سن مانع از كمال عقل براى اين خاندان نمىشود.
استاد حوزه علمیه قم با بیان اینکه امام جواد(ع) از راه مناظره و گاه از طرق دیگری حقانیت خاندان پیامبر(ع) و علم آنان را ثابت می کرد، تاکید کرد: از این موارد مباحثات می توان به فتوایی اشاره کرد که امام(ع) در مورد چگونگى قطع دست دزد صادر کرد که تفصیل آن بدین قرار است:
«زُرقان» که با «ابن ابى دُواد» دوستى و صمیمیت داشت، مى گوید: یک روز «ابن ابى دُواد» از مجلس معتصم بازگشت، در حالى که بشدت افسرده و غمگین بود. علت را جویا شدم. گفت: امروز آرزو کردم که کاش بیست سال پیش مرده بودم! پرسیدم: چرا؟
گفت: به خاطر آنچه از ابو جعفر (امام جواد(ع)) در مجلس معتصم بر سرم آمد!
گفتم: جریان چه بود؟
پاسخ داد: شخصى به سرقت اعتراف کرد و از خلیفه (معتصم) خواست که با اجراى کیفر الهى او را پاک سازد. خلیفه همه فقها را گرد آورد و «محمد بن على(ع)» (حضرت جواد) را نیز فرا خواند و از ما پرسید: دست دزد از کجا باید قطع شود؟
من گفتم: از مچ دست
گفت: دلیل آن چیست؟
گفتم: چون منظور از دست در آیه تیمم: «فَامْسَحُوا بِوُجُوهِکُمْ وَاَیْدِیْکُمْ؛ صورت و دست هایتان را مسح کنید» تا مچ دست است.
گروهى از فقها در این مطلب با من موافق بودند و مى گفتند: دست دزد باید از مچ قطع شود، ولى گروهى دیگر گفتند: لازم است از آرنج قطع شود، و چون معتصم دلیل آن را پرسید، گفتند: منظور از دست در آیه وضو: «فَاغْسِلُوا وُجُوهَکُمْ وَاَیْدِیَکُمْ اًّلىَ الْمَرافِقِ؛ صورتها و دستهایتان را تا آرنج بشویید) تا آرنج است.
آنگاه معتصم رو به محمد بن على (امام جواد(ع)) کرد و پرسید: نظر شما در این مسئله چیست؟
گفت: اینها نظر دادند، مرا معاف بدار.
معتصم اصرار کرد و قسم داد که باید نظرتان را بگویید.
محمد بن على(ع) گفت: چون قسم دادى نظرم را مى گویم. اینها در اشتباهند، زیرا فقط انگشتان دزد باید قطع شود و بقیه دست باید باقى بماند.
معتصم گفت: به چه دلیل؟
گفت: زیرا رسول خدا(ص) فرمود: «سجده بر هفت عضو بدن تحقق مى پذیرد: صورت (پیشانى)، دو کف دست، دو سر زانو، و دو پا (دو انگشت بزرگ پا). بنابراین اگر دست دزد از مچ یا آرنج قطع شود، دستى براى او نمى ماند تا سجده نماز را به جا آورد، و نیز خداى متعال مى فرماید: «وَ اَنّ الْمَساجِدَِ للهِ فَلا تَدْعُوا مَعَ اللهِ احَداً؛ سجده گاه ها (هفت) عضوى که سجده بر آنها انجام مى گیرد از آن خداست، پس، هیچ کس را همراه و همسنگ با خدا مخوانید و عبادت نکنید»، پس آنچه براى خداست، قطع نمى شود».
«ابن ابى دُواد» مى گوید: معتصم جواب محمد بن على(ع) را پسندید و دستور داد انگشتان دزد را قطع کردند (و ما نزد حضار، بى آبرو شدیم!) و من همانجا (از فرط شرمسارى و اندوه) آرزوى مرگ کردم!
شهادت جوادالائمه(ع) در پی حسادت به علم بی انتها
نصیری تصریح کرد: معروف است که در همان جلسه ریشه عداوت و حسادت برخی گُل کرد. به هر صورت تلاش مضاعفی از سوی خاندان عباسی انجام شد که با هدف تخریب امامت و چهره اهل بیت (ع) بود اما همه با شکست مواجه شد و نتیجه این اتفاقات آن شد که امام جواد(ع) در سنین جوانی به شهادت رسیدند.
وی در بخش دیگی از مباحث خود با اشاره به اینکه روایات به جای مانده از امام جواد(ع) بسیار محدود است، گفت: با این وجود می بینیم که از دوره حضرت امام جواد (ع) به بعد، شرایط خاصی بود به ویژه اینکه تفکر مهدویت شکل گرفته بود و حتی خلفای عباسی عمداً اسم بچه های خود را مهدی می گذاشتند و می خواستند بگویند مهدی آخرالزمان همین هایند؛ از سوی دیگر جو اختناق و بستن راه ارتباط اهل بیت(ع) با شیعیان تشدید و کار بر ائمه(ع) سخت شد.
رییس موسسه معارف وحی و خرد در پایان خاطرنشان کرد: همین وضعیت سبب شد تا پرونده عمر امام جواد(ع) را در جوانی ببندند، این چنین بود که روایات چندانی از حضرت(ع) باقی نمانده است اما با این وجود اهل بیت(ع) هرگز از هیچ فرصتی چشم پوشی نکردند و آنچه که از جوادالائمه(ع) مانده، حاصل سوال و جواب های ایشان با شاگردان شان است، هرچند که تعداد آنها بسیار اندک است.
پایان پیام/248
حجت الاسلام نصیری با اشاره به تلاش های مامون برای شکست امام جواد(ع) در میدان مناظرات علمی، گفت: اما حضرت(ع) علیرغم سن کم در همه مناظرات پیروز شدند و همین حسادت ها را علیه شان برانگیخت، حسادتی که نهایتاً به شهادت شان ختم شد.
حجت الاسلام علی نصیری، رییس موسسه معارف وحی و خرد در گفت وگو با خبرنگار گروه اندیشه خبرگزاری شبستان که به مناسبت فرا رسیدن ۲۹ ذی القعده سالروز شهادت حضرت جوادالائمه(ع) انجام شد، با اشاره به ابعاد زندگی امام جواد(ع) گفت: زندگی نهمین اختر آسمان ولایت و امامت(ع)، از یک جهت به شکل ویژه قابل توجه است و آن هم فرصت محدود و اختناق حاکم در آن دوران بود.
وی ادامه داد: در عصر امام رضا(ع) شیعیان تا حدود زیادی جریان امامت اهل بیت(ع) را پذیرفته بودند و بین آنها و امام ارتباط بود، هرچند ضعف هایی هم ایجاد شد ولی با این وجود حلقه ارتباطی شکل گرفت. البته در زمان ثامن الحجج(ع) با پدیده ای به نام «واقفیه» مواجه شدیم.
این محقق تصریح کرد: مسئله جانشينی امام رضا(ع)، شيعيان حضرت(ع) را متأثر كرده بود. اين اندوه زماني به فزونی رفت كه فرقه واقفيه که پیش تر به آن اشاره داشتم، بنا به دلائل مادی و تصرف در سهم امام(ع) و عدم بازگرداندن آن به حضرت(ع)، قائل به غيبت امام كاظم(ع) شده بودند و در تبليغات خودشان نداشتن فرزند پسر برای امام رضا(ع) را دليل بر ادعای خود ذکر می کردند.
خداوند فرزند پسری به من عنايت فرمايد كه حق و باطل را از هم جدا سازد
وی اضافه کرد: تا بدانجا که یکی از واقفیون در نامهای خطاب به حضرت رضا(ع) نوشت: تو چگونه امام هستی در حالي كه فرزندی نداری! امام رضا(ع) در پاسخ فرمودند: «تو از كجا می دانی كه فرزندی ندارم، به خدا سوگند روزها و شب ها سپری نمی شود مگر اينكه خداوند فرزند پسری به من عنايت فرمايد كه حق و باطل را از هم جدا سازد».
استاد حوزه علمیه قم در ادامه بیان کرد: لذا تعبیر امام رضا(ع) که فرمودند: «امام جواد(ع) خیری برای شیعیان است» اشاره به این دارد که وجود این امام حلقه ارتباط میان شیعیان و امام عصر(عج) است، به طوری که بعد از امام رضا(ع) هیچ شیعه ای نداریم که امام جواد(ع) را قبول داشته باشد ولی امام هادی(ع) و ائمه(ع) بعد از ایشان را قبول نداشته باشد، گویا حضرت جواد(ع) حلقه ارتباطی بین ائمه بعد و پیش از خودشان بودند.
نصیری در مورد حضور علمی امام جواد(ع) در فضای خفقان آن دوران، اظهار کرد: مامون مناظرات علمی در قالب رسمی را بینان نهاد، البته مباحثه و مناظره در مکتب اهل بیت(ع) همواره وجود داشته است اما آنچه که در زمان امام رضا(ع) نمود پیدا کرد و وجهه رسمی یافت، کار مامون بود. این خلیفه عباسی که خود بسیار باسواد و اهل علم بود دانش خود را در خدمت سیاست غلط به کار گرفته و با خود اندیشید که به جای آنکه امامان(ع) را به زندان بفرستد، آنها را در میدان علم شکست دهد!
وی تاکید کرد: چون می دانست که اهل بیت(ع) در نگاه مردم از نظر دانش انسان های برتر هستند، علوم غیب و دانش های دینی و غیردینی را می دانند، لذا از دوره امام رضا(ع) این تلاش را کرد و مناظرات را با همان هدف برگزار کرد، برای همین وقتی که نوبت به امام جواد(ع) رسید با وجود شکست هایی که در زمان امام رضا(ع) از ایشان خورده بود، تصور کرد که پیروز می شود چراکه امام جواد(ع) در سنین کودکی و بین 8-9 سالگی بودند که به امامت رسیدند.
تلاش مامون برای شکست امام جواد(ع) در میدان علم
رییس موسسه معارف وحی و خرد ابراز کرد: خردسالی امام جواد(ع) بهانه مضاعفی دست مامون داد و بیشترین تلاش او هم از این جهت بود که این امام نوجوان را در چشم مردم و علمای آن زمان ناچیز کند و بگوید او دانشی ندارد، اما موفق نشد، از جمله مناظرات امام جواد(ع) می توان به مناظره حضرت(ع) با «یحیی بن اکثم» اشاره کرد، او فقیه بزرگ زمان خودش بود.
وی اضافه کرد: لذا مامون مناظره مفصلی را ترتیب داد و در آن روز همه عباسيان و نيز امام جواد(ع) و يحيى بن اكثم، و حتى شخص مأمون در مجلس حضور داشتند. ابتدا يحيى بن اكثم اجازه خواست تا پرسش هاى خود را در مقابل امام جواد(ع) مطرح كند. پس از كسب اجازه از مأمون، از امام(ع) نيز اجازه خواست و پس از آن كه امام(ع) آمادگى خود را اعلام كرد، يحيى از ايشان پرسيد: مُحرِمى كه حيوانى را كشته، وظيفه اش چيست؟
نصیری تصریح کرد: حضرت جوادالائمه(ع) در پاسخ وى پرسيدند: «آيا فرد محرم، صيد را در حرم كشته يا در بيرون از آن؟ آيا محرم جاهل به حكم بوده يا عالم به حكم؟ آيا عمدا آن را كشته يا به خطا؟ آيا محرم آزاد بوده يا برده؟ آيا بالغ بوده يا نابالغ؟ هنگام رفتن به مكه آن را كشته يا در موقع بازگشت؟ صيد از پرندگان بوده يا غير آن؟ صيد كوچك بوده يا بزرگ؟ محرم اصرار بر عمل خود دارد يا از كرده خود پشيمان است؟ در شب، صيد را كشته يا در روز؟ محرم در حال عمره بوده يا حج؟» با اين فروضى كه امام جواد عليه السّلام براى مسأله مطرح كرد، يحيى حيرت زده و درمانده شد تا جايى كه همه حضار از رنگ باختن چهره اش، شكست او را به وضوح دريافتند.
كمى سن مانع از كمال عقل براى اين خاندان نمىشود
نصیری در ادامه شرح این مناظره بیان کرد: در بخش دیگری از این بحث، مأمون از امام(ع) خواست تا خود پاسخ فروضى را كه در جواب يحيى بن اكثم مطرح كرده بود بدهد و امام جواد(ع) به يكايك آنها پاسخ داد. آنگاه حضرت(ع) از يحيى بن اكثم پرسشی را پرسید که او از پاسخ واماند و هیچ برای گفتن نداشت. در این هنگام بود که مأمون بار ديگر در مقابل دانش امام جواد(ع) اظهار شگفتى كرد و گفت: كمى سن مانع از كمال عقل براى اين خاندان نمىشود.
استاد حوزه علمیه قم با بیان اینکه امام جواد(ع) از راه مناظره و گاه از طرق دیگری حقانیت خاندان پیامبر(ع) و علم آنان را ثابت می کرد، تاکید کرد: از این موارد مباحثات می توان به فتوایی اشاره کرد که امام(ع) در مورد چگونگى قطع دست دزد صادر کرد که تفصیل آن بدین قرار است:
«زُرقان» که با «ابن ابى دُواد» دوستى و صمیمیت داشت، مى گوید: یک روز «ابن ابى دُواد» از مجلس معتصم بازگشت، در حالى که بشدت افسرده و غمگین بود. علت را جویا شدم. گفت: امروز آرزو کردم که کاش بیست سال پیش مرده بودم! پرسیدم: چرا؟
گفت: به خاطر آنچه از ابو جعفر (امام جواد(ع)) در مجلس معتصم بر سرم آمد!
گفتم: جریان چه بود؟
پاسخ داد: شخصى به سرقت اعتراف کرد و از خلیفه (معتصم) خواست که با اجراى کیفر الهى او را پاک سازد. خلیفه همه فقها را گرد آورد و «محمد بن على(ع)» (حضرت جواد) را نیز فرا خواند و از ما پرسید: دست دزد از کجا باید قطع شود؟
من گفتم: از مچ دست
گفت: دلیل آن چیست؟
گفتم: چون منظور از دست در آیه تیمم: «فَامْسَحُوا بِوُجُوهِکُمْ وَاَیْدِیْکُمْ؛ صورت و دست هایتان را مسح کنید» تا مچ دست است.
گروهى از فقها در این مطلب با من موافق بودند و مى گفتند: دست دزد باید از مچ قطع شود، ولى گروهى دیگر گفتند: لازم است از آرنج قطع شود، و چون معتصم دلیل آن را پرسید، گفتند: منظور از دست در آیه وضو: «فَاغْسِلُوا وُجُوهَکُمْ وَاَیْدِیَکُمْ اًّلىَ الْمَرافِقِ؛ صورتها و دستهایتان را تا آرنج بشویید) تا آرنج است.
آنگاه معتصم رو به محمد بن على (امام جواد(ع)) کرد و پرسید: نظر شما در این مسئله چیست؟
گفت: اینها نظر دادند، مرا معاف بدار.
معتصم اصرار کرد و قسم داد که باید نظرتان را بگویید.
محمد بن على(ع) گفت: چون قسم دادى نظرم را مى گویم. اینها در اشتباهند، زیرا فقط انگشتان دزد باید قطع شود و بقیه دست باید باقى بماند.
معتصم گفت: به چه دلیل؟
گفت: زیرا رسول خدا(ص) فرمود: «سجده بر هفت عضو بدن تحقق مى پذیرد: صورت (پیشانى)، دو کف دست، دو سر زانو، و دو پا (دو انگشت بزرگ پا). بنابراین اگر دست دزد از مچ یا آرنج قطع شود، دستى براى او نمى ماند تا سجده نماز را به جا آورد، و نیز خداى متعال مى فرماید: «وَ اَنّ الْمَساجِدَِ للهِ فَلا تَدْعُوا مَعَ اللهِ احَداً؛ سجده گاه ها (هفت) عضوى که سجده بر آنها انجام مى گیرد از آن خداست، پس، هیچ کس را همراه و همسنگ با خدا مخوانید و عبادت نکنید»، پس آنچه براى خداست، قطع نمى شود».
«ابن ابى دُواد» مى گوید: معتصم جواب محمد بن على(ع) را پسندید و دستور داد انگشتان دزد را قطع کردند (و ما نزد حضار، بى آبرو شدیم!) و من همانجا (از فرط شرمسارى و اندوه) آرزوى مرگ کردم!
شهادت جوادالائمه(ع) در پی حسادت به علم بی انتها
نصیری تصریح کرد: معروف است که در همان جلسه ریشه عداوت و حسادت برخی گُل کرد. به هر صورت تلاش مضاعفی از سوی خاندان عباسی انجام شد که با هدف تخریب امامت و چهره اهل بیت (ع) بود اما همه با شکست مواجه شد و نتیجه این اتفاقات آن شد که امام جواد(ع) در سنین جوانی به شهادت رسیدند.
وی در بخش دیگی از مباحث خود با اشاره به اینکه روایات به جای مانده از امام جواد(ع) بسیار محدود است، گفت: با این وجود می بینیم که از دوره حضرت امام جواد (ع) به بعد، شرایط خاصی بود به ویژه اینکه تفکر مهدویت شکل گرفته بود و حتی خلفای عباسی عمداً اسم بچه های خود را مهدی می گذاشتند و می خواستند بگویند مهدی آخرالزمان همین هایند؛ از سوی دیگر جو اختناق و بستن راه ارتباط اهل بیت(ع) با شیعیان تشدید و کار بر ائمه(ع) سخت شد.
رییس موسسه معارف وحی و خرد در پایان خاطرنشان کرد: همین وضعیت سبب شد تا پرونده عمر امام جواد(ع) را در جوانی ببندند، این چنین بود که روایات چندانی از حضرت(ع) باقی نمانده است اما با این وجود اهل بیت(ع) هرگز از هیچ فرصتی چشم پوشی نکردند و آنچه که از جوادالائمه(ع) مانده، حاصل سوال و جواب های ایشان با شاگردان شان است، هرچند که تعداد آنها بسیار اندک است.
پایان پیام/248
(Shabestan/Berbagai-Sumber-Lain/ABNS)
Posting Komentar